چرا باید به عهد و پیمان با خدا عمل کنیم؟

 

عهد و میثاق با خدا

 

خداى سبحان از دین خود كه با منبع عقل و فطرت و كتاب و سنت ثابت مى شود با عناوین عهد و میثاق و گاهى نیز به عنوان حبل و اصر یاد مى كند:

 

(واذكروا نعمه الله علیكم و میثاقه الذى واثقكم به)، (سوره مائده ، آیه 7)
 (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفروقوا)، (سوره آل عمران ، آیه 103)

 (واذا اخذ الله میقاقف النبیین لما اتبتكم من كتاب و حكمه ثم جائكم رسول مصدق لما معكحم لتومنن به ولتصرنه قال ء اقررتم و اخذتم على ذلكم اصرى قالوا اقررنا) (سوره آل عمران ، آیه 81)

این تعابیر مختلف بیانگر این حقیقت است كه بین عبد و مولا تعهد و پیمان مستحكمى وجود دارد كه وحى تشریعى ترجمان آن است و ظاهرا آیه محل بحث ناظر به عهد مطلق و عام است كه خداى سبحان از همه انسانها از راه عقل و فطرت و وحى و كتاب و سنت معصومین (علیهم السلام) گرفته است.

 

عظمت عهد الهى  

 

قرآن كریم براى مطلق عهد جایگاه و اهمیت ویژه اى قائل است و انسان را در برابر آن مسئول مى داند:

(واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا) (سوره اسراء، آیه 34) انسان مسئول است و عهد مسئول عنه.

از انسان متعهد مى پرسند: تعهد خود را چگونه حفظ كردى و یا چرا نقض كردى و یا به عنوان مبالغه از عهد مى پرسند كه چرا نقض شدى، مانند: (واذا المووده سئلت باى ذنب قتلت). (سوره تكویر، آیه 9.)

از برجسته ترین خلقهاى فعلى خداى سبحان این است كه او با عهدش وفا مى كند و احدى از او باوفاتر به عهد نیست: (و من اوفى بعهده من الله). (سوره توبه ، آیه 111)

از این رو به انسانها نیز دستور مى دهد تا مانند خدا به عهدهاى خود وفا كنند، تا خداوند به عهد خود درباره آنان وفا كند: (واوفوا بعهدى اوف بعهدكم). (سوره بقره ، آیه 40)

خداى سبحان درباره عهد الهى به پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) مى گوید:

(ان الذین یبایعونك انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نكث فانما ینكث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیوتیه اجرا عظیما)؛ (سوره فتح ، آیه 10)

آنان كه با تو بیعت مى كنند در حقیقت با خدا بیعت مى كنند  و این قدرت و دست خداست كه بالاى دست آنهاست و كسى كه عهد خود را نقض كند علیه خود عمل كرده است، ولى كسى كه به عهد خویش وفا كند خدا به او اجر عظیم مى دهد.

در سوره رعد نیز مى فرماید آنها به عهده خود وفا مى كنند صاحبان لب و عقلند و آنها كه به عهد خود وفا نمى كنند تهى مغزند: (افمن یعلم انما انزل الیك من ربك الحق كمن هو اعمى انما یتذكر الواالالباب # الذین یوفون بعهدالله و لا ینقضون المیثاق) (سوره رعد، آیات 19 - 20)

قرآن كریم مى فرماید: حتى اگر با غیر مسلمانان عهد بستید، تا آنان بر عهد خود مستقیمند شما نیز مستقیم باشید و نقض عهد نكنید، كه این تقواى سیاسى است: (الا الذین عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقیموا لهم ان الله یحب المتقین)، (سوره توبه ، آیه 7) (فاتموا الیهم عهدهم الى مدتهم ان الله یحب المتقین) (سوره توبه ، آیه 4)

 

حقانیّت وعده های الهی

وعده های خداوند حق است و هیچ گونه باطل در آن راه ندارد، چرا که همیشه با واقعیّات منطبق است، قرآن کریم دراین باره می فرماید:

 

«...أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ  »[ یونس‏/55]

«...آگاه باشید وعده خدا حقّ است »

از آنجا که قول خداى تعالى همان فعل او است، وعده او عبارت است از همان رفتاری كه او با ما خواهد كرد که فعلاً براى ما غایب است و جنبه آینده را دارد، ولی براى خداى تعالى نه غایب است و نه جنبه آینده دارد.

[ترجمه المیزان، ج‏10، ص 111]

لازم به ذکر است که در قرآن حدود 20 آیه در مورد حقانیّت وعده های خداوند وارد شده، که می تواند تأکیدی بر واقعی بودن وعده های خداوند باشد.

بزرگترین و بلند منزلت ترین و مقدس ترین عهد و پیمان ها، عهد و پیمان عظیم بین خداوند و بنده اش می باشد. بدون تردید خداوند انسان را با قدرت خویش آفریده و به نعمت خویش پرورده و از وی خواسته است که این حقیقت را بداند و بدان اعتراف کند و نگذارد که گمراهی ها او را از این طریق دور سازند و آن را نشناسد و منکرش شود.

 

حتمیّت وعده های الهی

صدور خلف وعده از خداوند محال و وقوع وعده های او حتمی است: زیرا

 

1- "خلف وعده" یا از جهت عدم قدرت و عجز بر انجام است یا از جهت احتیاج است یا از جهت نسیان است، که این جهات در خداوند راه ندارد،    [ تفسیر نمونه، ج‏10، ص 384]

 آنچنانکه خداوند در قرآن فرموده:

«فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه‏ُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقام ‏»[ إبراهیم‏/47]

«پس گمان مبر كه خدا وعده‏اى را كه به پیامبرانش داده، تخلّف كند چرا كه خداوند قادر و انتقام گیرنده است‏

و در آیات دیگری برای از بین بردن هر گونه شکّی، پس از قسم های فراوان، با تأکید می فرماید:

«إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِع ‏»[ مرسلات‏/7]

«كه آنچه به شما (درباره قیامت) وعده داده مى‏شود، یقیناً واقع‏شدنى است‏

که همه این آیات و آیات دیگر، بر حتمی بودن وقوع وعده‌های خداوند تأکید می‌نمایند، تا آنجا که حتّی گمان تخلّف این وعده‌ها نیز صحیح نیست.

[طباطبائی، سیّد محمد حسین؛ ترجمه المیزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، ج‏10، ص 110]

 

2-  اگر خلف وعده بر خدا جایز باشد، ارسال رسولان و تنذیر و تبشیر مردم کاری عبث بوده و باعث سلب اطمینان بندگان و سست شدن آنها در اطاعت و عبادت او می شود.[ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص 315]

3-  در قرآن حدود 35 آیه درباره حتمی بودن وعده های خداوند صادر شده که نشانگر میزان تأکید خداوند بر حتمی الوقوع بودن وعده های اوست.

4- وعده های خدا بر اساس حکمت و مصلحت اوست، چنانکه قرآن کریم، برای یادآوری وضعیّت مۆمنین پیش از وقوع غزوه بدر، درباره وعده خدا به مۆمنان، می فرماید:

[قرائتی، محسن؛ تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی ازقرآن، ج‏9، ص 236]

«وَ إِذْ یَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِین‏ »[ أنفال‏/7]

«و (به یاد آرید) هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه یكى از دو گروه [كاروان تجارى قریش، یا لشكر مسلح آنها] نصیب شما خواهد بود و شما دوست مى‏داشتید كه كاروان (غیر مسلح) براى شما باشد (و بر آن پیروز شوید) ولى خداوند مى‏خواهد حق را با كلمات خود تقویت، و ریشه كافران را قطع كند (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشكر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزى بزرگ نصیبتان شد

در این آیه خداوند به مۆمنین وعده نبرد و درگیری با یکی از دو گروه تجاری یا نظامی را می دهد، در حالی که مسلمین از قدرت کافی برای مبارزه برخوردار نبودند و نیازمند آرامش برای تثبیت نظام نوپای خود بودند، امّا خداوند براساس مصلحت و حکمت، به آنها این وعده را داد.[ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج‏7، ص 100]

 

عوامل تخلف از وعده

 

 

وفای به عهد به دو عنصر اساسی نیاز دارد که هرگاه این دو عنصر در نفس(انسان) به کمال برسند وفای به عهد و انجام چیزی که بدان ملتزم شده برایش آسان می گردد.

 

1- حافظه قوی

2-  اراده قوی

و در مقابل ضعف حافظه و سستی رأی، دو مانع بزرگی هستند که انسان را از وفای به عهد باز می دارند.

 انسان بر اثر حوادث و دل مشغولیت های گوناگون، سخت تحت تأثیر زمان قرار می گیرد که علائم آشکار و برجسته در ذهن وی کمرنگ می شوند تا جایی که به نظر نمی آیند، لذا همواره نیازمند است که یادآورنده ای داشته باشد که برامواج نسیان و فراموشی غلبه نماید و چیزهایی را که ممکن است انسان فراموش کند، در جلوی چشم وی نگه دارد و از یادش نرود.

کسی که عهد و پیمان را فراموش کرده است چگونه بدان وفا کند؟! پس ضرورت دارد پیوسته تذکر و یادآوری صورت پذیرد، از این رو روایات مربوطه به عهد و پیمان به عنصر تذکر و یادآوری ختم می شود. «وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» [انعام:152]

(و به عهد و پیمان خدا وفا کنید، اینها چیزهایی اند که خداوند شما را به رعایت آنها توصیه می کند، تا اینکه متذکر شوید و پند گیرید)

 

قرآن عهد و پیمان خدا با بندگانش می باشد 

 

قال الصادق علیه السلام :

اَلقُرآنُ عَهدُ اللهِ اِلی خَلقِهِ فَقَد یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن یَنظُرَ فی عَهدِه وَ اَن یَقرَأَ مِنهُ فی کُلِّ یَومٍ خَمسینَ آیَةً .

قرآن پیمان خداوند است با بندگانش، شایسته آن است که انسان مسلمان در پیمان خود نظر کند و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند .                                  اصول کافی 2/609

روشن است که مرور بر مفاد یک عهدنامه، برای یادآوری از آن قرارداد و رعایت آن در عمل است. میثاق خدا با بندگان برشناختن‏ احکام الهی و عبرت گرفتن از حکایات قرآن و عمل به اوامر او و تدبر در آیات است.

جالب است که امام صادق(ع) وقتی می‏خواست قرآن‏ تلاوت کند، قرآن را که به دست راست‏ خویش می‏گرفت، دعایی می‏خواندکه به عهد بودن قرآن و تعهدات انسان در قبال این قرار داد،اشاره دارد.

 

نَشَرْتُ عَهْدَکَ وَ کِتابَکَ،اَللّهمَّ فَاجْعَلْ نَظَری فیهِ عِبادَةً وَ قِرائَتی فیهِ فِکْراً وَ فِکْری فیهِ اعْتِباراً وَ اجْعَلْنی مِمَّن اتَّعَظَ  ببَیانِ مَواعِظِکَ فیهِ وَ اجْتَنَبَ  مَعاصیکَ وَ لا تَطْبَعْ عِنْدَ قِرائَتی عَلی' سَمْعی وَ لا تَجْعَلْ عَلی' بَصَری غِشاوَةً وَ لا تَجْعَلْ قِرائَتی قِرائَةً لا تَدَبُّرَ فیها بَلِ اجْعَلْنی اَتَدَبَّرُ آیاتِهِ وَ اَحْکامَهُ آخِذاً بشَرایِعِِ دینِکَ وَ لا تَجْعَلْ نَظَری فیهِ غَفْلَةً وَ لا قِرائَتی هَذَراً ، اِنَّکَ اَنْتَ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ.  

                                                                              بحارالانوار، ج 95، ص 5.

خداوندا! من عهد و کتاب تو را گشودم. خدایا! نگاهم را در این‏ کتاب، عبادت قرار بده و قرائتم را تفکر، و تفکرم را عبرت‏ آموزی. خدایا! مرا از آنان قرار بده که از مواعظ تو در این‏ کتاب، پند می‏گیرند و از نافرمانی‏ ات پرهیز می‏کنند. وقتی کتاب تورا می‏خوانم، بر دل و گوشم مهر مزن و بر دیدگانم پرده میفکن وقرائت مرا خالی از تدبر مگردان، بلکه مرا چنان قرار بده که درآیات و احکامش ژرف بنگرم، دستورهای دین تو را بگیرم و عمل کنم‏ و نگاه مرا در این کتاب، غافلانه و قرائتم را بیهوده و بی‏ ثمرمساز