زيبائي شناسي در تربيت ديني
زيبائي شناسي در تربيت ديني
زيبائي در مفاهيم وتعاليم ديني بعنوان يك حقيقت زنده و ابدي است كه مي تواند خود بخود احساس فطري انسان را كه همانا حقيقت جوئي و عشق به كمال مطلق است شكوفا سازد ، در چنين شرايطي شوق دروني و جذبة فطري احساس ، در وجود آدمي شعله ور مي گردد.
سقراط هدف از تربيت را عشق به زيبائي مي داند و معتقد است كه انسان فطرتاً علاقه به زيبائي و جمال دارد .
در زيبائي ، انسان كشش پيدا مي كند و شوق درونيش شكفته مي شود ، به وجد مي ايد و لحظات جذبه را فرا مي گيرد ، در چنين شرايطي بهترين فرصت براي تربيت ديني حاصل مي شود ، زيرا نظريه پردازان چنين تفسير مي كنند كه :
‘‘ دين جوئي و زيبا خواهي امري فطري است و ايمان جلوه اي از زيبائي و زيبائي معنوي جلوه اي از ايمان است ’’
همانطوريكه در زيبائي لذّت وجود دارد در لذّت معنوي هم زيبائي موج مي زند و در اين دو ، عشق و كشش و تمايل دروني كه ريشه در فطرت دارد ، نهفته است ، كوشش در رابطه با كشش و جذبه ، منجر به جوشش دروني مي شود و كشش دروني ، مقدمة پذيرش پيامهاي تربيتي است .
شايد چنين حسّي است كه موجب مي شود آدمي هنر آفرين باشد و زندگي را از اين رهگذر با شگفتيهايش رونق و نشاط بخشد .
مفهوم زيبائي
از نظر قرآن كريم ، آفرينش با جمال و زيبائي آميخته شده است [1] قرآن جمال را در گروه مادي و معنوي قرار داده است و در سخنان اولياء دين و مفسران اصيل نيز چنين تعابيري آمده است .[2]
از طرفي ترغيب و تشويق به كار جميل در قرآن بارها مورد اشاره قرار گرفته و امام علي (ع) نيز در كلامي نغز مي فرمايند :
‘‘ التجمّل من اخلاق المومنين ’’ غرر الحكم جلد 1 صفحة 307
اين تجمّل و صفي براي مردان با ايمان است ، هم جمال ظاهري و هم جمال معنوي را در بر مي گيرد ، هر چند به جمال معنوي شمول بيشتري مي بخشد .
آن امام همام در توصيه اي به فرزندشان امام حسن )عليه السلام( مي فرمايند: [3]
خواست تو در كوشش ها و نيايش ها چيزي باشد كه جمال آن بدون وبال براي تو باشد ،مال براي تو نمي ماند و تو نيز براي آن نمي ماني ، پس جمال و انسان در همان معارف و فضائل خواهد بود .
همه اين مفاهيم حاكي از نقش برجسته عنصر زيبائي و جمال خواهي در آيين تربيت الهي است ، زيرا به واسطه اين حس زيبا دوستي است كه انسان به معنويات و ارزش هاي ديني گرايش مي يابد.
از طرفي لذت زيبائي از خاصيتي حاصل مي شود كه از درون آدمي استنباط مي گردد و از احساس نوعي وحدت و هماهنگي يا تناسب در تصورات و احساسات ما بدست مي آيد ، هرچند تصور زيبائي اصولاً از احساس هماهنگي و وحدت و تناسب حاصل مي شود ولي نوع آن در هر زمان و مكان يكسان نيست بهر حال رابطة زيبائي با خوبي و با حق وحقيقت ترديدناپذير است رابطه ميل به جمال يا ميل به حق و خيرقطعي است.
هدف و جايگاه زيبائي شناسي در تربيت ديني
هدف از عنصر زيباشناسي در تربيت اين است كه هرگونه اثر تربيتي در قالب رفتار ، كلام ، الگو ، نصيحت ، تجربه ، آموزش و … به پرده اي زيبا با تصاويري دلنشين همراه با لحظات جذبه از درون متربي بدل شود تا زمينه هاي كار تربيتي را در مراحل بعدي مساعد سازد.
حس زيبا دوستي نيز گرايش انسان را به معنويات و ارزش هاي ديني بوجود مي آورد ، بدين ترتيب كه انسان به زيبائي كشش پيدا مي كند و شوق درونيش شكفته مي شود به وجد مي آيد ولحظات جذبه فرا مي گيرد، در چنين شرايطي بهترين فرصت براي تربيت ديني حاصل مي شود .
كشش دروني نيز مقدمة پذيرش پيام تربيتي است ، اگر در تبليغ دين ، ترغيب درون را بدانگونه كه فطرت انسان حكم مي كند برقرار نسازيم مسلماً در تربيت ديني به مقصود نمي رسيم. [4]
ايچاد كشش دروني در متربي مستلزم تلطيف دل است ، دل متربي بايد نسبت به پيام تربيت مستعد گردد ، سخن دلپذير هنگامي جان مي گيرد كه با دل سخن پذير همراه گردد و اين دو در هاله اي از جمال و زيبائي و كشش لطيف ايجاد مي شود ، منظور از لطيف ساختن دل آن است كه درون را مستعد توجه كني همان گونه كه ديدن ، نگاه كردن مي خواهد و لازمة شنيدن گوش دادن است .
بنا براين منظور از مستعد ساختن روان كودك ، تلطيف باطن و مايل كردن عواطفش ، آن است كه كاري كنيم تا دل او بدون تكلف و تصنع در ميدان تاثير جاذبة پيام قرار گيرد ، زيرا اگر زمينه سازي اوليه براي پذيرش پيام صورت نگيرد همة تلاشها و اقدامات تربيتي بي ثمر خواهد بود ، براي همين است كه خداوند براي فراهم ساختن زمينة هدايت در آغاز سورة بقره مي فرمايد ‘‘هديً للمتقين’’ يعني هدايت براي كسي است كه تقوي پيشه كرده باشد ، پس تا قلب انسان آمادة پذيرش نسيم هاي رحمت الهي نباشد از هدايت و تربيت بدور خواهد بود .
هنر مربي در زيبا آفريني و استفاده از اين عنصردر تربيت ديني
با قبول اينكه تربيت دروني بايد قبل از تربيت بيروني مهيّا گردد ، مربي بايد از عوامل زيبا شناختي در تبليغ دين و ترويج مفاهيم مذهبي كه خود في نفسه واجد زيبائيهاي وصف ناپذير ، و منطبق بر فطرت متربي است سود جويد.
هنر مربي خوش ذوق اين است كه از عوامل تقويت كننده اين جاذبه ها آگاهي داشته باشد و به تناسب وضع و حال متربي و به لحاظ شرايط عاطفي و رواني و اجتماعي حاكم بر كودك ، پيام خويش را به تناسب موقعيت او جلوه اي جاذب بخشد.
هنر مربي آفرينش زيبائي در پيام تربيتي است ، البته زيبائي تنها در ظاهر پيام و بيرون از ذهن متربي مطرح نمي شود بلكه حسّ زيباشناسي و تعامل دوجانبه بين مربي و متربي در يك قالب كنش رواني-عاطفي است كه منجر به زايش زيبائي مي گردد. زيرا زيبائي در ذهن واقعيت مي يابد و هيچگاه بيرون از ذهن متربي حضور مطلق ندارد.
مربي اگر بتواند به شكلي هنرمندانه آرمانهاي اخلاقي را با زباني كودكانه و درخور فهم كودك بيان كند ، مهمترين پل ارتباطي را ميان طبيعت ، محيط ، فرهنگ و فطرت بوجود آورده است ، كاري كه همواره زيباست و با زيبائي جمال قوّت مي گيرد .
با توجه به اهداف تربيت ديني كه پرورش شور و شوق كودك نسبت به جلال و جمال الهي است ، پس نقش اساسي مربي فراهم آوردن شرايطي است كه متربي به تجربة واقعي و درك دروني دين كه ريشه در فطرتش دارد گرايش پيدا كند ، چنانچه اين طي طريق در كودك ايجاد شود ، با اشتياق شديد او همراه مي شود تا بتواند مسير تربيتي اورا تضمين نمايد ، پر واضح است كه نقش مربي در اين مقوله نقش ميانجي و مدديار غير مستقيم است ، اما همين نقش موقتي مي تواند منجر به خلق موقعيت هاي تربيتي و حادثه هاي بزرگ شود .
پس هنر مربي در آنست كه حس زيبا دوستي را در متربي پرورش دهد و او را همواره در مكان و فضاي روحاني و مقدسي كه سرشار از زيبائي است قرار دهد .
ظرافت هاي زيبا شناختي در تربيت ديني
بزرگترين عامل كشش و چاذبه در تربيت ديني دخالت دادن عنصر زيبا شناسي در روشهاي تربيتي و تبليغي و ارائه الگو هاست.
بزرگترين و قوي ترين عنصر تربيت ديني وجود عشق و محبت متربي به خالق بزرگ است اين عشق دروني با روشهاي خود انگيخته پرورش مي يابد.
درك زيبا شناختي ديني معمولاً با شيوة ارائه مفاهيم و تعاليم ديني ارتباط مستقيم دارد ، احساس زيبا شناسي نه تنها به تلطيف عواطف و تعالي بينش و تعادل احساسات آدمي ياري مي رساند بلكه حوزة معرفت اورا در سير آفاق و انفس نيز گسترش مي دهد و همة اين تحولات و تاثيرات چيزي جز جلوه اي از نياز ديني و تقويت حس مذهبي و عشق الهي نيست و همة اين نمودها واكنشي زيباشناختي است و منجر به والاترين مسرت دروني از آفريده هاي خداوند متعال مي گردد.
خلاصه اينكه همين عنصر زيباشناسي در دين بوده است كه آدمي را به لقاي جاودانگي ، ايمان ، سعادت ، مهر و محبت ، نوع دوستي و اخلاص ترغيب كرده است ، اگر شيوه تربيت ديني برخاسته از همان شيوة تبليغي پيامبران و سنت الهي باشد خود بخود احساس و رغبت ديني در فرد پرورش مي يابد .
[1] - انا جعلنا ما علي الارض زينه لها (كهف ايه 7) -ما آنچه را از مناظر طبيعي روي زمين است به عنوان زينت زمين قرار داديم و كرة ارض را بدان مئين ساختيم .
انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب ( صافات آية 6) - ما آسمان را با ستاره هاي روشن زينت داديم .
حبب اليكم الايمان و زينه في قلوبكم و كره اليكم الكفر و الفسوق و العصيان (حجرات آيه 7 ) - خداوند ايمان را محبوب دلها قرار داده و آن را زيور جان آدميان ساخته است و كفر و فسوق را براي شما زشت و كراهت بار ساخت .
[2] - الجمال الظاهر حسن الصوره و الجمال البلطن حسن السريره ( غررالحكم جلد 1 صفحه 313)
حسن النيه جمال السرائر ( غررالحكم جلد 3 صفحه 282)
[3] - فلتكن مسألتك فيما يبقي لك جماله و لا يبغي عنك وباله فالمال لا يبقي لك و لا تبقي له ( نهج البلاغه نامه 31 )
[4] - حتي ممكن است تمايل دروني را باروش رضايت كاذب و تبليغ صوري ودفون سازيم و مانع تجلي خود انگيخته شويم كه در نهايت تضعيف تمايلات فطري انسان زا باعث مي شود.