آیاتی از قرآن که در مورد مولا علی(ع) نازل شده است - قسمت هفتم
هوالمستعان
آیاتی از قرآن که در مورد مولا علی(ع) نازل شده است
(قسمت هفتم)
------------------------------------------
آیه اهل الذکر (2) سوره الانبياء , آیه 7
7) وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
ترجمه
ما پيش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مىکرديم، نفرستاديم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد
تفسير
اين آيه به پاسخ نخستين ايراد آنها در زمينه بشر بودن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سـلّم ) بـالخـصـوص پـرداخـتـه مـى گـويـد: تـنـهـا تـو نـيـسـتـى كه پيامبرى و در عين حال انسان ، تمام پيامبرانى كه پيش از تو آمدند، مردانى بودند كه وحى به آنها ميفرستاديم ) (و ما ارسلنا قبلك الا رجالا نوحى اليهم ).
ايـن يـك واقـعـيـت تـاريـخـى اسـت كـه همگان از آن آگاهند و اگر شما نمى دانيد از آگاهان بپرسيد) (فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ).
اهل ذكر كيانند؟
بدون شك (اهل ذكر) از نظر مفهوم لغوى ، تمام آگاهان و مطلعان را در بر ميگيرد و آيه فـوق بـيـانـگـر يـك قـانـون كـلى عـقـلائى در مـورد (رجـوع جـاهـل بـه عـالم ) اسـت ، هـر چـنـد مـورد و مـصـداق آيـه ، دانـشـمـنـدان اهل كتاب بودند ولى اين مانع كليت قانون نيست .
بـه هـمـيـن دليـل دانـشمندان و فقهاى اسلام به اين آيه براى مساله جواز تقليد از مجتهدان اسلامى استدلال كرده اند.
و اگـر مـى بـيـنـيـم در روايـاتـى كـه از طـرق اهـلبـيـت (عـليـهـمـالسـلام ) به ما رسيده ، اهل ذكر به على (عليهالسلام ) يا ساير امامان اهلبيت (عليهمالسلام ) تفسير شده به معنى انحصار نيست ، بلكه بيان واضحترين مصداقهاى اين قانون كلى است .
تـوضـيـح بـيـشـتـر را در ايـن بـاره ، در تـفـسـيـر آيـه 43 سـوره نحل (جلد 11 صفحه 240 تا
246) مطالعه فرمائيد.
آیه نور سوره نور , آیه 35
35)اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه
"خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پربرکت زيتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزديک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدايت مىکند، و خداوند به هر چيزى داناست."
در تـفسير آيه فوق سخن بسيار گفته شده است ، و مفسران و فلاسفه و عرفاى اسلامى هـر كـدام بـحـثـهاى فراوانى دارند،
)خداوند نور آسمانها و زمين است ) (الله نور السموات و الارض( .
چه جمله زيبا و جالب و پر ارزشى ؟ آرى خدا نور آسمانها و زمين است ، روشنى و روشنى بخش همه آنها.
گروهى از مفسران كلمه )نور( را در اينجا به معنى )هدايت كننده) و بعضى به معنى )روشن كننده (
و بعضى به معنى زينت بخش تفسير كرده اند.
همه اين معانى صحيح است ولى مفهوم آيه باز هم از اين گسترده تر مى باشد.
تـوضـيح اينكه : در قرآن مجيد و روايات اسلامى از چند چيز به عنوان (نور) ياد شده است :
1- قـرآن مـجـيد چنانكه در آيه 15 سوره مائده مى خوانيم : قد جائكم من الله نور و كتاب مبين : (از سوى خداوند نور و كتاب آشكارى براى شما آمد) و در آيه 157 سوره اعراف نيز مى خوانيم : و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون : (كسانى كه پيروى از نورى مى كنند كه با پيامبر نازل شده است آنها رستگارانند
2- )ايـمـان ) چـنـانـكـه در آيـه 257 بقره آمده است : الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظـلمـات الى النـور: (خـداونـد ولى كـسانى است كه ايمان آورده اند، آنها را از ظلمتهاى (شرك و كفر) به سوى نور (ايمان ) رهبرى مى كند).
3- (هـدايـت الهـى ) و روشـن بينى چنانكه در آيه 122 سوره انعام آمده : او من كان ميتا فاحيينا و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليـس بـخـارج مـنـهـا: (
آيـا كـسـى كه مرده بوده است و ما او را زنده كرديم و نور هدايتى براى او قرار داديم كه در پرتو آن بتواند در ميان مردم راه برود همانند كسى است كه در تاريكى باشد و هرگز از آن خارج نگردد)؟!
4- (آئين اسلام ) چنانكه در آيه 32 سوره توبه مى خوانيم : و يابى الله الا ان يتم نـوره و لو كـره الكـافـرون : (خـداونـد ابـا دارد جـز از ايـنـكـه نـور (اسـلام ) را كامل كند هر چند كافران نخواهند).
5- شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيه 46 سوره احزاب درباره پيامبر مـى خـوانـيم : و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا: (ما تو را دعوت كننده به سوى خدا به اذن و فرمان او قرار داديم و چراغى نور بخش ).
6- امـامـان و پـيـشوايان معصوم چنانكه در زيارت جامعه آمده : خلقكم الله انوارا فجعلكم بـعرشه محدقين : (خداوند شما را نورهائى آفريد كه گرد عرش او حلقه زده بوديد و نـيـز در هـمان زيارتنامه آمده است : و انتم نور الاخيار و هداة الابرار: (شما نور خوبان و هدايت كننده نيكوكاران هستيد).
7- و بالاخره از (علم و دانش ) نيز به عنوان نور ياد شده چنانكه در حديث مشهور است : العـلم نـور يـقـذفـه الله فـى قـلب مـن يشاء: (علم نورى است كه خدا در قلب هر كس كه بخواهد مى افكند)... اينها همه از يكسو.
حال با در نظر گرفتن اين دو مقدمه اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از مـوجـودات حـسى اين جهان انتخاب كنيم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظير برتر اسـت ) آيـا جز از واژه نور مى توان استفاده كرد؟! همان خدائى كه پديد آورنده تمام جهان هستى است ، روشنى بخش عالم آفرينش است ، همه موجودات زنده به بركت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى روند.
و جـالب ايـنـكـه هـر مـوجـودى بـه هـر نـسـبـت بـا او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنائى كسب مى كند:
قرآن نور است چون كلام اوست .
آئين اسلام نور است چون آئين او است .
پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.
ايمان ) نور است چون رمز پيوند با او است .
علم نور است چون سبب آشنائى با او است .
بنابراين الله نور السموات و الارض .
بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى (هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار باشد و ظاهر كننده غير) در اينصورت به كار بردن كلمه (نور) در ذات پاك او جـنـبه تشبيه هم نخواهد داشت ، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست ، و تمام آنچه غير او است از بركت وجود او آشكار است .
آیه انتطار سوره قصص , آیه 5
5) وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
ترجمه
ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!
تفسير
اراده و مشيت ما بر اين قرار گرفته است كه بـر مـسـتـضـعـفـين در زمين منت نهيم و آنها را مشمول مواهب خود نمائيم ) (و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ).
(آنها را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم ) (و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين ).
ما اراده كرده بوديم كه حكومت را به مستضعفان بسپاريم ! و سرانجام چنين شد.
تعبير به (منت) چنانكه قبلا هم گفته ايم به معنى بخشيدن مواهب و نعمتها است ، و اين با منت زبانى كه بازگو كردن نعمت به قصد تحقير طرف است و مسلما كار مذمومى است ، فرق بسيار دارد.
در ايـن آيه خداوند پرده از روى اراده و مشيت خود در مورد مستضعفان برداشته و اموري را در اين زمينه بيان مى كند كه با هم پيوند و ارتباط نزديك دارند.
نخست اينكه ما مى خواهيم آنها را مشمول نعمتهاى خود كنيم (و نريد ان نمن ...).
ديگر اينكه ما مى خواهيم آنها را پيشوايان نمائيم (نجعلهم ائمة ).
سوم اينكه ما مى خواهيم آنها را وارثان حكومت جباران قرار دهيم (و نجعلهم الوارثين ).
نكته ها:
1-حكومت جهانى مستضعفان
گـفـتـيـم آيـات فـوق ، هـرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسـرائيـل نمى گويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقـوام و جـمـعـيـتـهـا، مـى گـويـد: (مـا اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم ).
اين بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر
ايـن بـشـارتـى اسـت بـراى هـمـه انـسـانـهـاى آزاده و خـواهـان حـكـومـت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
نـمـونـه اى از تـحـقـق ايـن مـشـيـت الهـى ، حـكـومـت بـنـى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.
و نـمـونـه كاملترش حكومت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و يارانش بعد از ظـهـور اسـلام بـود، حـكـومـت پـا بـرهـنـه هـا و تـهـيـدسـتـان بـا ايـمـان و مـظـلومـان پـاكـدل كـه پـيـوسـتـه از سـوى فراعنه زمان خود مورد تحقير و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.
سـرانـجام خدا به دست همين گروه دروازه قصرهاى كسراها و قيصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت بزير آورد و بينى مستكبران را به خاك ماليد.
و نـمـونـه (گسترده تر) آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله (مهدى ) (ارواحنا له الفداء) است .
ايـن آيـات از جمله آياتى است كه به روشنى بشارت ظهور چنين حكومتى را مى دهد، لذا در روايـات اسـلامـى مى خوانيم كه ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) در تفسير اين آيه اشاره به اين ظهور بزرگ كرده اند.
در نـهج البلاغه از على (عليه السلام ) چنين آمده است : لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عظف الضروس على ولدها و تلى عقيب ذلك و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ...:
(دنـيـا پـس از چـمـوشـى و سركشى - همچون شترى كه از دادن شير به دوشنده اش خـوددارى مـى كـنـد و بـراى بـچـه اش نـگه مى دارد - به ما روى مى آورد... سپس آيه (و نريد ان نمن) را تلاوت فرمود.
و در حـديـث ديـگـرى از هـمـان امـام بزرگوار (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير آيه فـوق فـرمـود: هـم آل مـحـمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يبعث الله مهديهم بعد جهدهم ، فـيعزهم و يذل عدوهم : (اين گروه آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستند، خداوند مـهـدى آنـهـا را بـعـد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مى شود برمى انگيزد و به آنها عزت مى دهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مى كند).
و در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين (عليهماالسلام ) مى خوانيم : و الذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا، ان الابرار منا اهل البيت و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته ، و ان عـدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه : (سوگند به كسى كه محمد (صلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) را بـه حـق بـشـارت دهـنـده و بـيـم دهـنـده قـرار داد كـه نـيـكـان از مـا اهـل البـيـت و پـيـروان آنـهـا بـمنزله موسى و پيروان او هستند، و دشمنان ما و پيروان آنها بمنزله فرعون و پيروان او مى باشند) (سرانجام ما پيروز مى شويم و آنها نابود مى شوند و حكومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود).
البـتـه حكومت جهانى مهدى (عليه السلام (در آخر كار هرگز مانع از حكومتهاى اسلامى در مقياسهاى محدودتر پيش از آن از طرف مستضعفان بر ضد مستكبران نخواهد بود، و هر زمان شرائط آن را فراهم سازند وعده حتمى و مشيت الهى در باره آنها تحقق خواهد يافت و اين پيروزى نصيبشان مى شود.
2- (مستضعفان (و (مستكبران) كيانند؟
مـى دانـيـم واژه (مـسـتـضـعـف) از مـاده ضـعـف اسـت ، امـا چـون بـه بـاب اسـتـفـعـال
بـرده شده به معنى كسى است كه او را به ضعف كشانده اند و در بند و زنجير كرده اند.
بـه تـعـبـيـر ديـگـر مستضعف كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد، مستضعف كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته ، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او نهاده اند ساكت و تسليم نيست ، پيوسته تلاش مى كند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند.
خـداونـد بـه چـنـيـن گروهى وعده يارى و حكومت در زمين داده است ، نه افراد بيدست و پا و جـبـان و ترسو كه حتى حاضر نيستند فريادى بكشند، تا چه رسد به اينكه پا در ميدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.
--------------------------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- تقسير اهل الذکر (2) سوره الانبياء, آیه 7 (جلد سيزدهم تفسير نمونه) جمعی از فضلا
2- تقسير آیه نور سوره نور, آیه ( 35 ) (جلد چهاردهم تفسير نمونه) جمعی از فضلا
2- تقسير آیه انتظار سوره قصص, آیه (5 ) (جلد شانزد هم تفسير نمونه) جمعی از فضلا