پیمانۀ محبت

عهد من بشکستن پیمانه ای است

هم در آن ویرانه ما را خانه ای است

خانه گرم عزیزان چون مرا جانی دهد

جان ما هیچ  است او  جانانه ای است

آن  همه عاشق به سویش  پر کشند

بین دل مجروح من خونابه ای است

من  نمی دانم جوابش  گفته  است

گفت آن قالوا  بلی  پیمانه ای است

*******

ما  به  میلادِ  رضا  دل  بسته ایم

از جدائی در حریمش خسته ایم

منتظربر فیض و احسان بوده ایم

در حضورش ازگناهان  رسته ایم

*****

بودی تو سرآغاز نگاهم به خدایت

همراه نمودی دل من را به صفایت

از دل چو برآمد سخنی دررهِ معبود

مبهوت شدیم از اثر و عمق نگاهت