ورود به صحنه های مدیریتی مرکزتربیت معلم پسران مشهد 

و انجام کارورزی غیر رسمی

 در این مجموعه سال دوم تحصیلات خود را در حالی آغاز نمودیم که ریاست مرکز از مدیریت عزل و به تدریس زبان خارجه در دبیرستانها مشغول شده بود.به همین جهت فعالیت معاونت آموزشی مرکز بیشتر شده بود وبه ناچار معاونت شبانه روزی مرکز سعی در یاری رساندن به معاونت آموزشی را داشت ، درقسمت شبانه روزی هم سرپرستان جوان و فعالی نداشتیم که بتوانند این خلاء را پر نمایند ،زیرا دوتن از سرپرستان خوابگاه سالهای آخر خدمت خود را سپری می کردند و حوصله کار و فعالیت با جوانان پرشور را کمتر نشان می دادند .

یکی از سرپرستان جوان نیز مشکلات خاص زندگی خود را داشت . لذا کاستی هائی در سیستم شبانه روزی وجود داشت و فعالیت های این واحد تحت تأثیر قرار گرفته بود. درجهت یاری دادن به این بخش از نیروی دانشجو کمک گرفته می شد و همین نیاز باعث شد که مدیریت بخش هائی از فعالیت شبانه روزی به ما واگذار شود .

 تا اینکه پس از چندی انتخابات شورای مالی مرکز برگزار شد و سازماندهی و نظارت بر پاره ای از امور به حقیر واگذار شد . مجموعه فعالیت های شبانه روزی با تنوع خود چنان ما را درگیر می کرد که گاه توان حضور در کلاس های درسی را از اعضای شورای مالی سلب می شد .

توانمندی ، تلاش و فعالیت ایثارگرانه دوستان باعث آن می شد که همانند نیروهای موظف به رتق وفتق امور بپردازند ،از طرفی صداقت و کارآیی این دوستان سبب آن شد که رسماً مسئولیت هائی به آنان واگذار شود.

این مجموعه چهار نفری در شورای مالی و امور شبانه روزی عبارت بود از یک دوست در رشته تربیت بدنی و برادری در رشته ابتدائی که بجهت توانمندی خاص وی در بیان معارف دینی و سخنرانیهای مذهبی به رشته دینی و عربی تغییر رشته یافت، و حقیرو برادری دیگر که اتفاقاً سبزواری بوده و مقید بودیم علیرغم انجام این فعالیت ها به عنوان دانشجویانی منظم در کلاس ها هم حضور داشته باشم ، لذا تقسیم کار براساس این موقعیت ها بوجود آمد و هریک به فعالیتی مشغول شدیم .

در آن زمان راننده در موقعیت شبانه روزی وجود نداشت اما پاره ای از امور باید توسط خودروانجام می شد، مثلا نان مرکز باید ساعت 6 صبح تحویل گرفته می شد لذا این مسئولیت به حقیر واگذار شد و علاوه برآن انبار مواد غذائی هم تحت سرپرستی من قرار گرفت تا با توجه به حواله صادر شده از طرف سرپرست بتوانم امکانات غذائی هر روز را به آشپز ها تحویل نمایم .

 نظارت برخرید مواد غذائی به دوست تربیت بدنی ، برنامه ریزی امور فوق برنامه ، نماز دعا و زیارت امام هشتم بعهدۀ دوست دینی و عربی ، نقل و انتقال دانشجویان به حرم و پی گیری وتامین نیاز های مالی دانشجویان ضعیف به دوست دیگرمان واگذار شد .

چنین فعالیت ها و همراهی ها باعث می شد که بعنوان کارورزی غیر رسمی درگیر مدیریت کلان و بالاتر از توان خود شویم و دوستی خود را با با مسئولین مرکز مستحکم نمائیم .