تحصیلات و زمینه های آمادگی شغلی

 پس از کسب مدرک تحصیلی دیپلم در خرداد ماه 1357 ، برای ورود به دانشگاه به کوشش خود افزودم ، زمینه های رقابت درسی بین دوستان ،بالابودن نمرات و تشویق های دبیران ، موقعیت ذهنی مناسبی برایم بوجود آورده بود .

با اعلام نمرات کنکور ،شاهد نمرۀ مناسبی بودم و همین امر باعث آرمان گرایی من شد و به من چنین تلقین نمود که می توانم رشته های پزشکی در دانشگاه های ممتاز کشور را انتخاب نمایم ، عدم استفاده از مشاوران کارآزموده و مطلع در امر ادامه تحصیل و ذهنیت خاص من باعث شد که اولویت های انتخاب رشته خودرا به دانشگاه های شیراز، اصفهان ، تهران و مشهد (14 رشته) اختصاص دهم.

پس از اعلام نتایج کنکور نام خود را در هیج یک از ستون های روزنامه نیافتم ، این امر باعث شگفتی خود و دیگران شد ، بصورتی که ناباورانه به رفتار یک سالۀخود  می اندیشیدم و از نبود راهنماو مشاوری آگاه در کنار خود رنج   می بردم.

وقتی محدودۀ نمرات قبولی داوطلبین انتشار یافت به رنج و ناراحتی من افزوده شد که چرا دیگر رشته های دانشگاهی را انتخاب نکرده تا مسیری برای ادامه تحصیل داشته باشم .

چاره ای برای حل مشکل وجود نداشت ، تنها راه آماده شدن برای سپری کردن خدمت نظام وظیفه بود و باید بصورتی این مانع را از جلو پای خود برمی داشتم ، لذا به ژاندارمری مراجعه نموده و نسبت به تهیه دفترچه اعزام به خدمت اقدام نمودم .

این دوران مقارن آخرین ماه های حیات نظام شاهنشاهی بود ،در موقعیت خاصی قر ار گرفته بودم ، از طرفی زمان های اعزام مشخص شده بود و از طرفی دیگر موقعیت خاص انقلاب شکل می گرفت،آخرین تصمیم رفتن به خدمت در این دوران پر خطر بود، یکی دوبار هم مسافت سبزوار تا مشهد را در این دوران طی نمودم ، اما اوضاع مملکتی خراب تر از آن بود که بتوانند برنامه اعزام ما را تنظیم کنند.

در این هول و بلا ، ناگاه فرمان عزت آور امام راحل ، مبنی بر رها کردن پادگان ها توسط نیروهای مسلح صادر شد  و تصمیم  ما را تحت تاثیر قرار داد ، استفاده ابزاری نظام از نیرو های مسلح در جهت مقابله با نهضت آزادی خواهی مردم زمینه صدور این فرمان و باعث آگاهی ما شد ، خدا را شکر کردم که در دام چنین تله ای گرفتار نشده و اکنون فرصت آن را داشتم که علاوه بر یاری به پدر به فعالیت های خاص دوران انقلاب روی آورم.

وجود نیروی سرشار دوران جوانی و ساکن بودن در روستا زمینه ای برای ایجاد و فعال سازی کتابخانه ای در روستا شد تا بتواند کتاب های مذهبی و پیام های امام را به گوش مردم روستا برساند.

این ابتکار به جهت وجود دانشجوی فعالی از اهالی روستا و ساکن در تهران بود که می توانست رابط هسته های مقاومت در مساجد تهران و مردم روستا باشد .

اهداء کتاب و قفسه به مناسبت چهلم شهدا در تهران توسط این دانشجو به صدخرو منتقل می شد و توسط حقیر و جمعی از دوستان در اختیار مردم قرار می گرفت.

هرچند این دوران وقایع خاص خود را داشت اما خاطرات بسیاری برایمان به ارمغان گذاشت که نظام فکری ما را تحت تاثیر قرار می داد .

مردم روستا انقلاب را ازچشم چند نفر فعال روستا از جمله همین دانشجو و روحانی روستا می دانستند و بصورتی با ما به مخالفت برمی خواستند لذا لازم بود از خانواده های مختلف روستا افرادی را همراه خود می ساختیم تا این مخالفت ها کم رنگ تر شود .

راه اندازی تجمع ها  و شرکت در تظاهرات گاه کردن مردم آ ، حضور در روستا های مجاور و سخن گفتن رودر رو با بعضی از اهالی و فعالیت های دیگر این دوران  برای آگاه کردن مردم ،از فعالیت های مجموعه ای بود که من عضویت فعالی در آن داشتم .

 چنین رفتار هائی می توانست شخصیت اجتماعی ما را شکل دهد و به ظرائف برخورد با مردم آشنا نماید.

این دوران پر فراز و نشیب با حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ، دور نمائی از کار وفعالیت را درجهت تثبیت آرمانهای تبلیغ شده فرا راه ما قرار داد و بگونه ای ما را در جهت زمینه سازی این تفکر متعهد ساخت .

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ، فعالیت های جاری مملکت آغاز می شد ، من هم باید برای زندگی و تحصیل خود در این جامعه فعال قرار گیرم ، لذا اولین کار،  پی گیری اعزام به خدمت نظام بود .

با چند تن از دوستان به مشهد رفتیم تا از طریق ژاندارمری به خدمت اعزام شویم ، با هماهنگی این نهاد به تهران اعزام شدیم تا دوران آموزشی خود را در تهران بگذرانیم.

قرار گرفتن در اتوبوسی متشکل از جوانان سرشار از نیرو ، تاثیرات دوران انقلاب در تعدادی از جوانان ، و نمایه ای از  رفتارهای دوران قبل از انقلاب در تعدای ازجوانان و حرکت از جادۀ شمال برای طی مسافت مشهد تا تهران خاطرات دیگری از شناخت مجموعه پیرامونی خود بود که لازم بود تجربه شود تا بر غنای فکری ما بیفزاید.

با استقرار در یکی از پادگانها (پادگان لویزان) آمادۀ دریافت لباس شدیم ، در اولین اقدام مسئول توزیع لباس ، قسمتی از این مسئولیت به من واگذار شد تا طعم برخورد با هم نوعان و هم فکران خود را به عینه تماشا کنم و ظرفیت رفتاری خود را نمودار سازم .

پس از توزیع لباس ما را مرخصی دادند تا پس از دوهفته دوباره به این محل مراجعت نماییم.

با خارج شدن از پادگان باید در تهران بزرگ دنبال آدرس منزل داماد و خواهر خود  می گشتم تا دیداری از آنان داشته و سپس به زادگاه خود عزیمت نمایم.

این جستجو اولین رفتارهای مستقل من در شهری بزرگ بدون پشتوانۀ قبلی بود که در خود بیم و امید های فراوانی داشت ، توفیق در هر رفتار توان و ظرفیت من را دوچندان  می کرد و در جهت ایجاد اعتماد به نفس موثر بود، براستی به این جهت دوران سربازی را دوران استقلال و سازندگی شخصیت معرفی کرده اند.

پس از دیدار عمو و خواهر خود و آشنا شدن با چگونگی کارو زندگی آنان در تهران به سمت زادگاه حرکت نمودم و از خاطرات و رفتارهای خود خانواده را مطلع نمودم.