آزاده ای در اسارت

 

کاش انسان در اسارت مرده بود

تا که فیض این سعادت برده بود

مانده در حیرت که دنیا مهد اوست

این چنین او  را به  اغوا برده  بود

بشنوی حرف و کلامش حسرت است

چون نبود آزادگی ایمان ازاو آزرده بود

گفته هایش حرمت دلدادگی بشکسته بود

چون ضمیرش ، مژدۀ دنیا و عقبا  داده بود

حیف همراهی به افرادی که نخوت داشتند

این اثردر تند باد نفس و دنیا رفته بود

گرچه می شد آدمی در شاه راه زندگی

آخرت بینی ، مسیر راهِ دنیا کرده  بود

تیرماه 86