ارزش دنیا قسمت ششم آخر
ارزش دنیا
{ قسمت ششم ( آخر)}
فرزند پسر پس از ملاقات خانواده و آگاهی از حالت بحرانی مادر به شهرستان عزیمت می کند تا بتواند نوبتی برای معاینه و درمان مادر دریافت نماید ، زیرا نوبت دهی پزشک معالج مادر با توجه به کثرت مراجعین بصورت ثبت نامی و صفِ انتظار از نیمه شب آغاز می شود ، فرزندان دختر هم که در انتهای شب به منازلشان می روند ویکی از فرزندان دختر نزد پدر و مادر می ماند.
این روزها تنهایی پدر و مادر به چشم می آید و به جهت عدم توان مادر در انجام فعالیّت های روزمره ، رنج فراوان او را سبب می شود.
فردای آن روز حال مادر وخیم می شود ، هنگام نماز ظهردر جهت انجام وضو به همراهی فرزندش نیازمند نیست و نمازظهر و عصر را به صورت نشسته می خواند و به استراحت می پردازد .
هنگام غروب آفتاب همسرش به منزل می آید و آماده اقامه نماز این فریضۀ عارفانۀ الهی می شود ، همسر هم چون روزهای قبل می خواهد خود را آماده نموده و نماز اول وقت و خود را از دست ندهد .
امّا چه گذشته است !! خدا می داند ، برای اولین بار در جهت تشخیص قبله مشکل دارد و به سمتی غیر از قبله می خواهد نماز بخواند ، فرزندش او را به سمت کعبه هدایت می کند و چون خطر را احساس می کند ، غمی جانکاه قلب اورا آزار می دهد.
فرزند پسر در فکر آن است که نیمه های شب به بیمارستان برود و نام مادر را بعنوان نوبت در لیست انتظار دکتر معالج بنویسد که از روستا زنگ می زنند ، حال مادر وخیم است !!!
یکی از داماد ها که آن شب شاهد حال نامناسب مادر بوده است به دامادش که در همان بیمارستان فعالیت دارد زنگ می زند و برای مادر نوبت معاینه درخواست می کند .
فردای آنروز پسر در بیمارستان حاضر می شود و منتظر حضور مادر می ماند تا اینکه مادر به همراه داماد و فرزندان پسر و دختر به بیمارستان می رسد و تا نزدیک اطاق پزشک با ماشین آورده می شود .
فرزند پسر همین که می خواهد حال مادر را بپرسد و اورا پیاده کند فقط نگاه مادر را دریافت می کند ، خیلی زود می فهمد برای انتقال مادر باید از صندلی چرخدار یا برانکاد استفاده کند که داماد خانواده که از وضع مادر مطّلع است صندلی چرخداری را جهت انتقال آماده کرده است .
اینجاست که فرزندان متوجّه عدم هوشیاری مادر می شوند وبا کمک یکدیگر مادر را از روی صندلی ماشین به صندلی چرخدار منتقل می کنند و با توجه به اورژانسی بودن این وضعیت بدون نوبت مورد معاینه پزشگ قرار می گیرد .
پزشک پس از معاینه دستور ام آر آی (MRI) فوری در دو نمونه می دهد و در جهت اطمینان بیشتر مریض را به معاینۀ پزشک دیگری ارجاع می دهد ، و داروهایی هم برای معالجۀ موقت مادر تجویز می کند .
پس از از انجام ام آر آی مادر به خانه منتقل می شود تا بعد از ظهر مورد معاینه دکتر متخصص دیگری قرار گیرد .
مادر توان خوردن غذارا ندارد کمی سوپ صاف شده به دهانش ریخته می شود و با توجّه به عدم بلع غذا توط مادر ،همه غمگین کنار می روند ، آنروز هیچکش میلی به خوردن ناهار نداشت ، فقط کمی دراز کشیدند تا هنگام ویزیت دکتر متخصص فرا رسد .
دکتر هم پس از معاینۀ مادر او را جهت بستری شدن به بیمارستان ارجاع می دهد و مادر ابتدا در بخش اورژانس و سپس بخش زنان بیمارستان بستری می شود .
در جهت کمک به مادر هر روز فرزندی در بیمارستان حاضر می شود و پرستاری اورا بعهده می گیرد ، تا بتواند به مادری یاری رساند که یک عمر یاور و همراهشان بوده است و اینک در پایان این راه پر فراز و نشیب چاره سازی جز خداوند رحیم و کریم وجود ندارد.
روزهای گرانقدری در پیش است ، همه فرزندان در جهت شفای مادر عزیزشان متوسل به خاندان عصمت و طهارت می شوند و در نوبت های پرستاری خویش از مادر، لحظه ای از دعا و مناجات غافل نمی شوند .
خداوند کریم می خواهد میزبان این مادر مهربان باشد لذا اورا به میهمانی پر فیض ابدیت دعوت نموده است تا فرزندان این مادر دلسوز هم بفهمند که دنیا مسیر عبور است ، مسیری صعب و سخت ، گذرا و گول زننده .
و با این عروج دوره ای جدید برای همسر دلسوزش و فرزندان صمیمی او آغاز می شود که چگونه قدردانی و یاری خود را پس از مادر شامل حال پدرشان سازند و از این فیض عظیم برخوردار شوند .
یادمان می آید آنگاه که این دو پرندۀ عاشق نسبت به هم کدورتی پیدا می کردند ، سعی فراوانی داشتند که با گذشت خود این لحظه ها کوتاه کنند ، لذا پس از زمان اندکی مادر تلاشش را برای بازگشت به حالت صمیمی گذشته آغاز می کرد و می گفت :
از خدای خود خواسته ام مرا زودتر از تو به دیار باقی دعوت کند تا در نبودنم قدرشناس من شوی .
واینک آن زمان محقق شده است تا زمینه ای برای ابتلا و آزمایش های خداوند مهربان برای همۀ اعضای خانواده باشد.
----------- پایان ---------
بنام خدا